خلاقیت
بسیاری از مردم برداشتهای و تصورات نادرستی از خلاقیت دارند. این برداشتها باعث شده که آنها افزایش خلاقیت را موضوعی پیچیده و دستنیافتی تصور کنند. در زیر سه خصوصیت از خلاقیت ارائه شده که در صورت توجه به آنها میتوان بیشتر با مقوله خلاقیت آشنا و مانوس شد:
1- خلاقیت مختص افراد خاص نیست و همه مردم دارای این توانایی هستند. گرچه سطح آن در افراد مختلف متفاوت است. در واقع داشتن یک ذهن خلاق چیز عجیب و غریبی نیست، بلکه یکی از خصوصیات و تواناییهای بشر است و ما حتی برخی اوقات بدون آن که شناختی از خلاقیت داشته باشیم، در حل مسائلمان از آن استفاده میکنیم.
2- خلاقیت یک مهارت اکتسابی و قابل یادگیری است. افراد با هر سطحی از خلاقیت، قادر به فراگیری و افزایش خلاقیت خود هستند.
3- خلاقیت منحصر به امور و فعالیتهای خاص نیست. بعضی از مردم خلاقیت را منحصر به فعالیتهای هنری میدانند. برخی نیز آن را مختص فعالیتهای سطح بالا و اختراع و اکتشاف میدانند. در صورتی که کاربرد خلاقیت بسیار گسترده بوده و شما میتوانید از آن در کارها و مسائل کوچک زندگی روزمره تا مسائل بسیار پیچیده علمی و در سطح جهانی استفاده نمایید.
خلاقیت یعنی توانایی تولید ایدهها و راهحلهای متعدد، جدید و مناسب برای حل مسائل و مشکلات. این تعریف ضمن ساده بودن، ویژگیهای مهم خلاقیت را نیز بازگو میکند. این تعریف از چند قسمت تشکیل شده است:
1- یک مسئله یا مشکلی پیش آمده که میخواهیم آن را حل کنیم.
2- برای حل کردن آن اقدام به تولید تعداد زیادی ایده میکنیم.
3- سعی میکنیم ایدههای تولید شده جدید باشند (قبلا برای چنین مشکلی، این ایدهها ارائه نشده باشند).
4- ایدههای تولیدی برای حل مسئله مورد نظر مناسب باشند و بتوان با انتخاب یک یا چند مورد از بهترین ایدهها، نسبت به حل مسئله اقدام نمود.
برای روشنتر شدن تعریف خلاقیت و راه های افزایش خلاقیت در زیر دو مثال آورده شده، یکی اتفاق ظاهرا ساده ای در یک روستا و دومی یک موضوع ظاهرا مهم در سطح جهانی:
الاغ و چاه
در روستایی از بد حادثه الاغی به درون چاهی متروک سقوط میکند. عمق چاه زیاد بود و دسترسی به الاغ سخت. اهالی دور هم جمع شدند تا چارهای بیندیشند. هر یک راه حلی دادند.
یکی گفت: چند نفر برویم داخل چاه و الاغ را بلند کنیم و به بیرون از چاه هدایتش کنیم.
دیگری گفت: میتوانیم دور کمر الاغ طنابی ببندیم و آن را بالا بکشیم.
سومی گفت: اطراف چاه را بکنیم و یک سطح شیبدار درست کنیم تا الاغ از طریق آن بیرون بیاید (یک نظر نسبتا متفاوت و خلاقانه!).
ولی چاه بسیار عمیق بود و الاغ بسیار سنگین و بنابراین هیچ کدام از ایدهها عملی نبود. روستائیان وقتی دیدند به هیچ طریقی نمیتوانند الاغ را از چاه بیرون بیاورند، علیرغم میلشان، تصمیم گرفتند الاغ را زنده به گور کنند تا زودتر بمیرد و بیشتر از این زجر نکشد. هر یک بیلی آوردند و با ناراحتی شروع کردند به پر کردن چاه. اما وقتی خاکها روی الاغ میریخت، او خاکهای روی بدنش را می تکاند و زیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا میآمد سعی می کرد روی خاکها بایستد. روستائیان هر چه بیشتر خاک ریختند، الاغ بالاتر آمد و بالاخره در برابر چشمان حیرت زده روستائیان الاغ بدون مشکل خاصی از چاه بیرون آمد!
ناسا و مشکل خودکار
گفته میشود وقتی ناسا برنامه فرستادن فضانوردان به فضا را آغاز کرد، با مشکل کوچکی روبرو شد. آنها دریافتند که خودکارهای موجود، در فضای کار نمی کنند. به دلیل عدم وجود جاذبه در فضا جوهر خودکار به سمت پایین جریان نمی یابد و روی سطح کاغذ نمی ریزد.
ناسا برای حل این مشکل با شرکت مشاورین اندرسون قرارداد بست. تحقیقات بیش از یک دهه طول کشید، 12 میلیون دلار صرف شد و در نهایت آنها خودکاری طراحی کردند که در محیط بدون جاذبه می نوشت، زیر آب کار می کرد، روی هر سطحی حتی کریستال نیز می نوشت و از دمای زیر صفر تا 300 درجه سانتیگراد بالای صفر کار می کرد.
روسها نیز در هنگان اعزام فضانوردان به فضا با چنین مشکلی روبرو شدند ولی آنها راه حل ساده تری داشتند:
آنها از مداد استفاده کردند! (خلاقیت به همین سادگی)
در واقع در دو کشور آمریکا و شوروی سابق از دو دیدگاه و روش مختلف برای حل این مساله استفاده کردند:
در آمریکا تمرکز روی راهحل (نوشتن در فضا با خودکار) بود. میخواستند خودکاری اختراع کنند که در شرایط بدون جاذبه بنویسد. ولی در شوروی تمرکز اصلی روی مشکل (نوشتن در فضا) بود و مهم نبود که این وسیله از جنس خودکار باشد، مداد باشد و یا حتی زغال باشد. مهم رفع مشکل و رسیدن به هدف، یعنی نوشتن در فضا بود.
در دو مثال فوق دیدیم که خلاقیت ساده تر از آن است که فکر می کنیم. فقط باید باور داشته باشیم که همه ما این توانایی خدادادی را داریم و با کمی تفکر و تغییر نگرش در برخورد با مسائل می توانیم به راحتی ایده های بکر و راه حل های منحصر به فردی برای مسائل و مشکلات پیدا کینم.
شما در مورد خلاقیت چگونه فکر می کنید؟ آیا بهتر نیست با افزایش خلاقیت در مواجهه با مسائل خرد و کلان زندگی، کمی متفاوت تر فکر کنیم و به راه حل های معمول و کلیشه ای اکتفا نکنیم؟
انسان در دوران کودکی اشتیاق فراوانی برای کشف دنیای پیرامون خود دارد. کنجکاوی کودکان در مورد پدیدههای مختلف، آنها را وادار به پرسشهای متعدد و بیپایان از بزرگترها میکند. «چرا» کلمهای است که به کرات میتوان از زبان کودکان شنید:
چرا سطح پنیر سوراخ سوراخ است؟
چرا آسمان آبی است؟
چرا برف سفید است؟
و صدها چرای دیگر . . .
در تکنیکهای افزایش خلاقیت نیز تکنیک «چرا» در واقع همانند چراهای مکرر دوران کودکی است. اما با این تفاوت که کودکان برای گسترش فهم خود از دنیای اطرافشان میپرسند، ولی ما بزرگترها باید با پرسش، دانستنیهایمان را زیر سوال ببریم تا به ایدههای جدیدی دست پیدا کنیم.
این تکنیک آن قدر ساده است که بسیاری از ما متوجه اهمیت و نقش آن در حل مسائل و مشکلات نیستیم. اگر تسلط کافی نسبت به این تکنیک داشته باشیم، میتوانیم از آن هم برای شناسایی و تعریف صحیح و کامل مسائل استفاده نماییم و هم در حین پرسش و پاسخ، ایدههای جدید و ارزشمندی در مورد موضوع به دست آوریم. در واقع با اجرای این تکنیک ساده به راحتی به منشاء و ریشه مشکلات پی میبریم. در فرآیند اجرای تکنیک چرا، این چراها و سوال و جوابها آن قدر ادامه پیدا میکند که به یک بصیرت و بینش در مورد موضوع و به یک جواب مفید و موثر برای حل مسئله برسیم.
گرچه نباید انتظار داشت که با به کارگیری این تکنیک هر نوع مسئله و مشکلی را حل کرد، ولی مسلما استفاده از این تکنیک به ما کمک میکند تا موقعیت و وضعیت را بهتر و روشنتر مشخص کنیم و در فرآیند آن به ایدههای جدید و مفیدی دست یابیم.